خاطرات داغ تابستانه....
جمعه هفته پیش تولد محمد مهدی بود.شما هم که عاشق دیدن هانیه خانم و سروش(به قول خودت سوشی) هستی و با دیدشون حسابی خوشحال شدی وقتی دایی مرتضی برنامه موزیک و رقص نورو ردیف کرد حسابی با مهدی و هانیه رقصیدی.بعضی وقتها به جای رقص حواست میرفت به سمت نقاط نورانی که با رقص نور روی فرش میوفتاد و خم میشدی و خودتو رو فرش مینداختی تا بگیریشون موقع شمع فوت کردن و برش کیک هم که شد تا میدیدی همه ساکت شدن شروع میکردی به دست زدن و آهنگ تولد تولد تولدت مبالا!!!خوندن سه روز پیش برای شرکت تو عروسی فریبا جون دختر خاله بابا مهدی عازم سفر به اصفهان شدیم.تو راه دختر خیلی خوبی بودی و مامان و بابا رو...
نویسنده :
مامان
8:17